✍تهیه و تنظیم؛ سعید اندیکلایی
“درباره داریوفو و مجموعه نمایش نامه هایش”
داریو فو بدون شک یکی از سیاسی ترین هنرمندان قرن اخیر است . نویسنده ، کارگردان تئاتر، طراح صحنه ، آهنگ ساز و بازیگر ایتالیایی که یک نوبل ادبیات هم در کارنامه دارد مانیفست داریوفو بازنمای مصائب و سختی ها و رنج های زمانه در قالب کمدی و خنده است . مانیفستی که در خطابه ی دریافت جایزه نوبل در سال ۱۹۹۷ چنین توصیفش کرد : « قدرت ، از هر نوعی که باشد از هیچ چیزی به اندازه خنده و سخره نمی ترسد . من با این ایده به تئاتر نیامده ام که هملت را بازی کنم ، من آمدم که تلخک باشم »
داریوفو در اندیشه از آنتوتیو کرامشی تاثیر گرفته بود در آغاز همان قدر انقلابی و همان قدر کمونیست و در ادامه انقلابی ماند اما کمونیست نماند
داریوفو را پرچمدار حرکت فرهنگی و انقلابی ایتالیا در دهه ی ۶۰ و ۷۰ میلادی می شناسند که در خلال این سال ها ، و بابت فعالیت های هنری اش ، یک بار به زندان افتاد ، ۴۷ بار محاکمه شد و چندین بار کارهایش حین اجرا توقیف شدند فو به برتولت برشت توجه و علاقه ای ویژه داشت و در نگارش و اجرای برخی از آثارش از برشت تاثیر گرفته بود وقتی داریو فو در سال ۱۹۷۵ و برای اولین بار نامزد دریافت جایزه ی نوبل ادبیات شد ، انتخاب شدنش را موضوعی پوچ دانست و گفت : « همه میدانند که چقدر از سر خم کردن یا زانو زدن در برابر هر کسی ولو برای دریافت جایزه متنفرم . این جایزه ی نوبل هم برای خودش یک کمدی است وقتی سیاستمداران ، افسران پلیس و مقامات کشورم بشنوند که جایزه به من تعلق گرفته ، میتوانم قیافه شان را تصور کنم . از خدای شان است که من را به هر نحوی ساکت کنند و به دستانم دستبند بزنند . »
اما حدود بیست سال بعد که داریوفو فرزند یک خانواده ی معمولی ایتالیایی بود ، اما مادرش ، بیتا رونا ، زنی روشنفکر بود و در محیط پرشوری که در خانه ایجاد کرده بود داریوی جوان توانست با نویسندگان بزرگی همچون بر تولت برشت ، ولادیمیر مایاکوفسکی ، ادواردو ده فیلیپو و فدریکو گارسیا لورکا آشنا شود ، عقاید ضد فاشیستی اش را پروبال دهد و سال های بعد در قامت یک نمایش نامه نویس و کارگردان آثار متفاوتی خلق کند که همه ی آنها در یک چیز مشترک بودند ؛ نگاه تند و انتقادی سیاسی و اجتماعی به جامعه ی روز .
نمایش های داریوفو تا قبل از دریافت جایزه ی نوبل ، واکنش هایی به رویداد های سیاسی و اجتماعی ایتالیای معاصرند . پس از جایزه ی نوبل و جهانی شدن آثار فو ، واکنش او به سیاست روز جهان هم بیش تر شد . در سال ۲۰۰۳ نمایش غیرطبیعی با دو مغز را نوشت که داستان سوء قصد به ولادیمیر پوتین و سیلویو برلوسکونی است در این نمایش پوتین می میرد اما برلوسکونی در حالی که هم مغز خودش و هم مغز پوتین را در سر دارد جان سالم به در میبرد و یا در سال ۲۰۰۵ نمایشی با نگاه به زندگی و فعالیت های ضد جنگ سیندی شیهان ، زنی که پسرش را در جنگ عراق از دست داد ، نوشت
در سپتامبر ۲۰۱۶ دولت ترکیه علاوه بر آثار شکسپیر و چخوف ، اجرای آثار او را هم ممنوع اعلام کرد داریو فو در پاسخ به این حرکت گفت : « اگر ثابت شود کل بحران ترکیه تاثیر من بوده ، به خصوص که من تنها نویسنده ی زنده در میان این غول ها هستم ، این را نوبل دومی برای خودم میدانم »
و البته تا اواسط دهه ی ۱۹۸۰ دولت آمریکا از دادن روادید به او برای اجرای آثارش خودداری میکرد حتی به رغم گرایشش به کمونیسم ، پس از مدتی کمونیسم را هم به باد انتقاد گرفت و موجب تحریم نمایش هایش از سوی حزب کمونیست ایتالیا شد قلم تیر و تندروهای او تا جایی پیش رفت که نزدیکان و زندگی شخصی اش را هم تحت شعاع قرار داد . او بارها بابت فعالیت هایش به مرگ تهدید شد یا هدف حمله ی فیزیکی قرار گرفت
فرانکا رامه ، همسر و همکار و بازیگر برخی از آثارش ، در سال ۱۹۷۳ ربوده شد ، شکنجه شد و ربایندگان ، که بعدها معلوم شد با پلیس دولتی مرتبط بودند ، به او تجاوز جنسی کردند ، اما رامه دو ماه بعد با یک مونولوگ ضد فاشیستی به کارگردانی فو باز هم به صحنه رفت . مطابق این باور داریو فو که میگفت :« یاد گرفتم به تحریکاتی که موجب تضعیف تئاتر میشود پاسخ ندهم بدون دلسرد شدن ، بدون پاسخ دادن به تحریکات ، فقط بر اجرای مکرر نمایش ها پافشاری کردم »
“سانسور علیه سانسور”
داریو فو از جمله هنرمندانی است که تیغ سانسور علیه خود سانسور تیز میکرد و از آن برای هموار کردن راه خلاقیتش استفاده میکرد و همین ویژگی بود که هنرش را به هنری منحصر به فرد تبدیل کرده بود . فو در سال ۱۹۶۹ برای فرار از سایه ی سانسور در یکی از مطرح ترین آثارش ، مونولوگ بلند اسرار کمدی ، دست به یک ابتکار جالب زد و یک زبان برای نمایشش اختراع کرد فو در مونولوگ بلند خود از زبان گرملوت ، که ترکیبی تازه از زبان محلی دره بو ، شیوه ی بیان قرون وسطایی و مترادف های خلق شده زبانی توسط خودش استفاده کرد و همین موجب شد تا هنوز هم بسیاری این اثر را در میان آثار اجرا شده شاهکار داریو فو بدانند . در نمایش های ایتالیایی که او نوشته است ، در خیلی از موارد واژه های فرانسوی یا انگلیسی ، هم وجود دارد و از تکرار آواها یا صدای ابزار ، مثلا صدای ماشین هایی که استارت نمی زنند و چیزهای دیگر ، برای بیان منظورش استفاده میکنند.
“مرگ تصادفی یک آنارشیست”
مرگ تصادفی یک آنارشیست شناخته شده ترین و مهم ترین اثر داریو فو است که اولین بار در سال ۱۹۷۰ اجرا شد و بعد از آن در بیش تر از پنجاه کشور روی صحنه رفت . همین اثر بود که جایزه نوبل را برای فو به ارمغان آورد . مرگ تصادفی یک آنارشیست داستان تلخ و واقعی کارگر راه آهنی است که به جرم بمب گذاری دستگیر شد و در بازداشت ( در حالی که هیچ ربطی به بمب گذاران واقعی نداشت ) جان سپرد .این داستان تلخ و رنج این کارگر در نمایش نامه ی فو به کمدی تمام عیاری تبدیل شده بود که شیوه های پلیس و فساد موجود را افشا میکرد آن هم در قالب طنز و از ورای خنداندن . تماشاچیان ضرباهنگ کمیک او از جدال میان آزادی و خفقان که جوهر داستان اوست پدید آمده است .
نگاه طنز موجود در کارهای داریو فو که با فرهنگ روزمره و زبان کوچه و خیابان مردم جامعه اش آمیخته از عمده دلایل موفقیت این نویسنده بوده است و همین نگاه طنز هم بود که موجب شد تا نمایش نامه هایش را در بازارهای تره بار ، فضاهای ورزشی مجاور کارخانه ها و مناطق محروم شهرها اجرا کند و بعضا هم از میان مخاطبان نمایش هایش در همین مکان ها بازیگران آثارش را پیدا کند
اجراهایی از داریوفو
نمایشنامه های داریوفو در ایران نیز چندین بار اجرا شده اند از جمله نمایش مرگ تصادفی یک آنارشیست که تاکنون چندین بار و در سال های مختلف روی صحنه رفته و همواره با استقبال تماشاچیان مواجه شده است . نمایش کمی کمتربدزدین ! هم یکی از نمایشنامه های برجسته داریوفو است که همچنان کارگردان ها در همه دنیا آن را به روی صحنه می برند . داریوفو آموزه های خود از بازیگری و کارگردانی را و به طور کلی هر آنچه را که از تئاتر و بازیگری میداند نیز در قالب فرهنگی برای در هنرپیشه شدن و یا هنرپیشه ی تئاترماندن به یادگار گذاشته است
در نگاه او هنرپیشه ای که به تته پته می افتد به این دلیل است که دهانش خشک شده « منظور من آن شناگر مبتدی است که به هنگام شنا با دست و پایش پارو میزند و موجی از آب به هوا و اطراف می پراکند . در تئاتر هم همینطور است و کسی که نمیتواند بازی کند داد میکشد ، با دست و پا زدن زمین و آسمان را می شکافد و شلاق میزند و از آنجا که نمی تواند احساسش را کنترل کند ، نفسش میگیرد ، صدایش تبدیل به جیغ میشود و ریتم را از دست میدهد »
در باور داریوفو برای یک هنرپیشه لازم است که بیش تر و بیش تر مطالعه و مشاهده کند و از دنباله روی مد روز بپرهیزد و در مواجهه به مسائل جامعه اش بی تفاوت نباشد .












